لعنتـــــــــــی!
بند بند تنــــم باز میشد..
وقتــــــــی از غریبـــه ها می‌شنیـــدم،
که چطور بند بند لباست را..
برایش باز میکـــــردی!

آهای غریبه..
کنارش مینشینی وفقط با چند آیه قرآن محرمش میشوی..
اما من آشنا با یک دنیا عشق وحسرت و خاطره و اشک و وفاداری به او نامحرمم؟

بعضی وقتا به خودت قول می دی دیگه جوابشو ندی...
بهش محل نذاری...
صداشو نشنوی تا راحت تر به نبودش عادت کنی!!!!

ولی تا گوشیت زنگ میزنه نفست میگیره...
بعداز اولین زنگ جواب میدی..
حتی میگی "جانــــــــــــــــــم"!

نمی دونم چرا نمی تونی بعضی اوقات جلوی خودتو بگیــری....

می خواهی بروی؟
بهانه مى خواهى؟
بگذار من بهانه را دستت دهم...
برو و هركس پرسيد چـــرا؟...
بگو لجوج بود!
هميشه سرسختانه عاشق بود...
بگو فرياد مى كرد!همه جا فرياد مى كرد که فقط مرا مى خواهد...
بگو دروغ مى گفت!
مى گفت هرگز ناراحتم نكردى...
بگو درگير بود!
هميشه درگير افسون نگاهم بود...
بگو بی احساس بود!
به همه فریاد ها، توهین ها و اخم هایم، فقط لبخند می زد..
.بگو او نخواست!
نـخـواسـت كـسـى جـز مـن در دلــش خـانـه كـنـد...

 

سلامتی آغوش بی منتی که تو رو فقط و فقط واسه خودت می خواد...
وقتی تو اوج تنهایی هستی...
با چشاش بهت بگه: هستم.. تا اخرش..

 

ﺧﺪﺍﺍﺍﺍﺍﺍﯾﺎ ﯾــــــــﺎﺩﺗﻪ ...

ﺩﺳﺘﺸﻮ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﭘﯿﺸﺖ ﮔﻔﺘﻢ ﻓـــﻘﻄـ ﺍﯾﻨﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ !

ﮔﻔﺘــــﯽ :ﺍﯾﻦ ﮐﻤﻪ !!

ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯﺍﯾﻨﻮ ﻭﺍﺳﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ......

ﭘﺎﻫﺎﻣﻮ ﮐﻮﺑﯿﺪﻡ ﺯﻣﯿﻦ ﮔﻔﺘﻢ :ﻫﻤﯿﻨﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ !!

ﺑﻌﺪ ﮔﻔﺘﯽ ﻧـــــــﻤﯿﺸﻪ !!!

ﯾﺎﺩﺗﻪ ﯼ ﻣﮑﺜﯽ ﮐﺮﺩﯼ ﻭ ﺑﺎ ﯼ ﺁﻫــﯽ ﺍﺯ ﺗﻪ ﻗﻠﺒﺖ ﺧﯿﻠﯽ ﺁﺭﻭﻡ

ﮔﻔﺘﯽ :

ﺁﺧـــــــﻪ ﻗﻮﻝ ﺍﯾﻨﻮ ﺑﻪ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ

ﺩﺍﺩﻡ .....

من، تو، ما....
یادت هست؟؟؟؟
حالا.....
تو، او، شما....
من هم به سلامت!!!!


گفته بودی، یا تو یا هیچکس!!! ولی من ساده انگار فراموش کرده بودم که این روزها هیچکس هم برای خودش کسیست.... کسی حتی مهم تر از من!!!


نداشتن تو یعنی اینکه دیگری تو را دارد، نمی دانم نداشتنت سخت تر است، یا تحمل اینکه دیگری تو را داشته باشد....


از چشم هیچکس نمی شود خواند که دوستت دارد یا نه...! بس که برای نفر قبلی گریه کرده، حالت چشمانش عوض شده!!!!


توی دنیا آدمهای زیادی روی تخت های دو نفره می خوابن، اما قشنگ اینه که بعضی آدم ها روی تخت های یک نفره به یاد هم بیدارن!


همیشه این برام سوال بود که عشق چیه؟
اما الآن با تو به زیباترین جواب رسیدم!!!!!


ساده بگم برات:
بدون حرف و تلاطم،
خالی از رنگ و ریا،
نه به اندازه ی دنیا،
نه به اندازه ی خود،
نه به مقیاس زمان،
دوستت دارم:
به اندازه ی عشق...


آشق!
از این به بعد اینگونه بنویسید،
چون همیشه سرش کلاه میرود!!!!


جلوتر نیا.....
خاکستر می شوی!!!!!
اینجا دلی را سوزانده اند!!!!!!!!


خیانت تنها گذراندن شب را با دیگری نیست، تظاهر به دوست داشتن بزرگترین گناه است!!!!!!!


صادقانه دروغ میگویند و عاشقانه خیانت می کنن!
کاش دلها آنقدر پاک بود که برای گفتن دوستت دارم نیازی به قسم خوردن نبود!!!!!


میگن اگه یه نفر جزِِِيی از خاطرات خوب زندگیت شد برای بودنش ازش تشکر کن!
ممنونم که هستی...


کسی واقعا عاشقه که وقتی همه پیششن، به کسی فکر می کنه که رفیق تنهایی هاشه...


سرم را روی شانه ات بگذار تا همه بدانند "همه چیز" زیر سر من است!!!


دلم به بهانه همیشگی گریست! بگذار بگرید و بداند هر آنچه خواست، همیشه نیست!


فاصله گرفتن از اونیکه دوستش داری بی فایدست، زمان به ما نشون میده که جانشینی برای او نیست!!!


بعد از گرفتن دست هایت تمام دنیا را لمس خواهم کرد تا عشق به همه دنیا سرایت کند...


از پسر فال فروشی پرسیدم چه میکنی؟ گفت به آنان که در دیروزشان مانده اند، "فردا" می فروشم!


تقدیم به کسی که رفت و مرا در آغوش تنهایی، تنها گذاشت...


داور قلبم نه سوت دارد و نه کارت قرمز! پس تا دلت می خواهد خطا کن!!!!


بنگر که بزرگترین آرزوی من چه کم حرف است: تو!!!!!!


اگر باور داری که خاطره ها همیشه ماندگارند، پس آسوده خاطر باش که همیشه در خاطرم هستی...


ای کاش قانون همه ی دوستی ها این بود: یا رفاقت تعطیل، یا جدایی هرگز....


اول به نام عشق...
دوم به نام تو...
سوم به یاد مرگ...
بر لوح شیشه ای قلبت بنویس:
یا تو و عشق، یا من و مرگ!!!


دلتنگیه زیاد، خطرناکه!!!
چون که آدم رو به کمتر از حقش قانع میکنه!!!


در گفتن و شنیدن جمله دوستت دارم چه چیزی هست که کسی که می گوید عاشقتر می شود و کسی که می شنود بی تفاوت تر!!!


خدایا کسی را که قسمت دیگریست سر راهم قرار نده! تا شب های دلتنگیش برای من باشد و روزهای خوشیش برای دیگری!!

ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭘﺴﺮﯼ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻢ ﻣﯿﺸﻦ ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﻥ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ کنن

ﭘﺪﺭِ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﻣﯽﮐﻨﻪ ، ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻪ ﺭﺿﺎﯾﺖ ﭘﺪﺭﺭﻭ ﺑﮕﯿﺮﻩ،ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﭘﺴﺮ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﻨﻪ، ﭘﺪﺭ ﺩﺧﺘﺮ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟّﻪِ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻣﯽﺷﻪ ﺑﺎ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝِ ﺍﻭﻧﻬﺎ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﻣﯽﮐﻨﻪ، ﯾﮏ ﻫﻔﺘﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺭ ﭼﺎﻟﻪﺍﯼ ﻣﯽﺍﻓﺘﻪ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯾﺶ ﮔﻠﯽﻣﯽﺷﻪ،

ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮ ﻣﯿﮕﺮﺩه ﻭ ﻟﺒﺎﺳﺶ ﺭﻭ ﻣﯿﺸﻮﺭﻩ ﻭﻟﯽ ﺑﺎﺯ ﻟﮑّﻪﺍﯼ ﺑﻪ جا ﻣﯽﻣﻮﻧﻪ، ﺷﺐ ﻓﺮﺷﺘﻪﺍﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﯿﺎﺩ ﻭ ﺍﺯﺵ ﻣﯽﺧﻮﺍﺩ ﮐﻪ ﺣﺘﻤﺎ ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺍﻭﻥﻟﮑّﻪﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﺮ ﻃﺮﻑ ﮐﻨﻪ ﻭﻟﯽ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﻭ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ،
...

ﺷﺐ ﺑﻌﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏِ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻣﯿﺮﻩ ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺭﻭ ﺍﺯﺍﻭﻥ ﻣﯽﮐﻨﻪ،. ﻣﺎﺩﺭِ ﺩﺧﺘﺮ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﺸﻮﺭﻩ ﻭﻟﯽ ﺍﻭﻥ ﻫﻢ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻪ ﻟﮑﻪ ﺭﻭ ﺑﺮ ﻃﺮﻑ ﮐﻨﻪ. ﻓﺮﺩﺍ ﺷﺐ ﺯﻧﮓِ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺻﺪﺍ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺩ ﻭ ﺍﻭﻧﻬﺎ ﻣﺘﻮﺟّﻪ ﻣﯿﺸﻦ ﮐﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﯿﺎﺩ ﺟﻠﻮﻭ ﯾﻪ ﺑﺴﺘﻪﺍﯼ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﯿﺪﻩ،

ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﻪ، ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻣﯿﮕﻪ :

ﭘﻮﺩﺭ ﺷﺴﺘﺸﻮﻱ ﺑﺮﻑ ﺑﺎ ﻗﺪﺭﺕ ﺗﻤﻴﺰ ﻛﻨﻨﺪﮔﻲ ﻓـــﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ،
ﭘﺎﮐﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺖِ ﺧــــــــﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﯽﺍﻧﺪﯾﺸـــــﺪ